چرا مهم است که یک رهبر در محیط کار نسبت به همکاران خود دلسوزی داشته باشد؟
تحقیقات نشان داده است که بسیاری از رهبران از نشان دادن دلسوزی در محل کار خودداری می کنند. دلایل مختلفی برای این رفتار آنها وجود دارد که اکنون به برخی از این موارد اشاره می کنیم:
نشان دادن دلسوزی به معنای توافق با زیردستان است
بسیاری از افراد فکر می کنند که دلسوز بودن به معنای این است که آنها با هر کاری که زیردستان انجام داده اند موافق هستند. این اصلا درست نیست. همیشه می توان دلسوز بود و در عین حال از عملکرد زیردستان نیز دفاع نکرد. یک رهبر مؤثر همیشه می تواند جمله هایی را بیان کند مانند “فکر می کنم شما بخاطر عملکرد خودتان در شرایط سختی قرار گرفته اید، من هم با شما احساس همدردی می کنم. موفق باشید.”
دلسوز بودن بدان معنی است که شما نمی توانید افراد را نسبت به خود پاسخگو نگه دارید
این تفکر غلط است. شما می توانید دلسوز باشید و به طور همزمان می توانید از دیگران بخواهید که به دلیل عدم تحقق انتظارات پاسخگو باشند. یک رهبر مؤثر باید بتواند طرحی کلی از مجموعه وظایف و انتظارات زیردستان را از نظر رفتار، بازدهی و اثر بخشی ترسیم کند. ارزیابی ها باید به طور مکرر انجام شود. باید اطمینان حاصل شود که زیردستان انتظارات تعیین شده از خود را درک می کنند.
دلسوز بودن به معنی افتادن در تله ی احساسات است
دلسوز بودن به معنای این نیست که شما مسئول احساسات شخص دیگری باشید. بعضی اوقات باید فقط به طور مؤثر به افراد گوش فرا دهید، نگرانی خود را نسبت به افراد نشان داده و به آنها در کشف راه حل های مربوط به مسائل غیر کاری کمک کنید. دلسوز بودن بدان معنی است که شما نه تنها از سازمان و کارکنان خود حمایت می کنید، بلکه با این کار به خودتان نیز کمک می کنید.
بعضی اوقات رهبران تنها نسبت به افراد با میزان خطای کم یا نزدیک به صفر دلسوزی نشان می دهند.
این رفتار صحیح نیست. دلسوزی باید نسبت به همه افرادی که با شما همکاری می کنند نشان داده شود. افراد آماده هستند تا به صورت مؤثر عمل کنند و وقتی در دام مشکلات بیفتند به دنبال حمایت شما خواهند بود. حتی اگر آنها در شرایط بدی گیر افتاده باشند، یک رهبر مؤثر باید تلاش کند تا به آنها پاسخ دهد و نسبت به آنها دلسوزی نشان دهد.
رهبران دلسوز همیشه نیازهای دیگران را بر خود مقدم می دانند. آنها خود را با افکار و احساسات دیگران تنظیم می کنند. اما مشکل این است که در جریان مدیریت و کنترل استرس، رهبران خودشان وارد استرس می شوند. اما رهبران مؤثر می دانند چگونه استرس ایجاد شده در محیط کار را برطرف کنند. واقعیت این است که ابتدا باید حس شفقت و دلسوزی را در درون خود ایجاد کرد. تنها در این صورت است که می توان آن را به دیگران نشان داد.
یک رهبر مؤثر و دلسوز باید تأثیر سخنان و گفته های خود بر دیگران را بخاطر بسپارد. او باید نسبت به احساسات افراد بازخوردی کارآمد و خوش بینانه داشته باشد. او باید سختی خود را ترک کرده و سعی کند انعطاف پذیر باشد. زیرا که دلسوز بودن سبب گسترش مثبت اندیشی در مجموعه می شود. همچنین افراد را به ایجاد ارتباطات سالم ترغیب می کند. این باعث افزایش سطح انرژی افراد در سازمان شده و انعطاف پذیری افراد را افزایش می دهد. این ویژگی واکنش های منفی حاصل از جانب داری و تعصب ورزی را خنثی می کند.
نتیجه گیری
رهبران دلسوز رهبران مؤثر هستند. رهبری که دارای ویژگی شفقت است، همیشه خوشبین خواهد بود. او به اندازه کافی معقول و منطقی است. او نسبت به احساسات خود، تأثیر سخنان خود بر زیردستان و تمرکز بر روی نیازها و احساسات آنها کاملا آگاه است. او بسیار پاسخگو بوده و با افراد احساس همدلی می کند. رهبران دلسوز در بروز بحران ها همیشه منصفانه رفتار می کنند. پیروان را به سمت اقدامات بهتر ترغیب نموده و ارتباطی مؤثر و کارآمد دارند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!