دیدگاه های نظری در مورد کارآفرینی ، نابرابری درآمدی و رشد اقتصادی
این یک واقعیت پذیرفته شده است که سهم بزرگتر از سود فعالیت ها و سرمایه گذاری های شرکت ها و استارت آپ ها نصیب کارآفرینان می شود. در واقع، این نکته ای است که هم مارکسیست ها و هم طرفداران نظام سرمایه داری در آن اجماع نظر دارند.
در حالیکه مارکس از اینکه بیشتر سود تولید نصیب کارآفرینان و سرمایه گذاران می شد ابراز تاسف می کرد، اما در طرف مقابل طرفداران نظام سرمایه داری معتقد اند که چون این کارآفرینان هستند که ریسک کسب و کار را می پذیرند و همچنین سرمایه اولیه را تامین می کنند؛ پس حق دارند تا سهم بیشتری از سود را به خود اختصاص دهند.
به علاوه در حالیکه مارکس به تساوی حقوق و مالکیت برابر کارگران و سرمایه گذاران و کارفرمایان معتقد بود، طرفداران سرمایه داری این نابرابری را نشانه ای از اقتصاد سالم می دانند. آنها معتقد اند که کارآفرینان با ایجاد نوآوری و کمک به اشتغال زایی، به رشد اقتصادی بیشتر کمک می کنند.
بنابراین، علی رغم اختلاف نظر در مورد اینکه چه کسی چه چیزی را باید بدست آورد، به نظر می رسد نظریه پردازان اقتصادی کلاسیک (صرف نظر از گرایش ایدئولوژیک آنها) وجود کارآفرینی را برای اقتصاد ضروری می دانند.
احیای عقاید مارکسیستی و آنچه سرمایه داران در دفاع می گویند
دلیل بحث درباره این مفهوم و موضوع این است که در سالهای اخیر بحث جدیدی در مورد نابرابری درآمدی و مهمتر از آن اختلاف در حقوق و دستمزد در اقتصادهای بازار آزاد صورت گرفته است. برای توضیح باید بگوییم که افزایش نابرابری درآمدی در طول سالها باعث بروز کشمکش های گسترده ی اجتماعی بوده و به تهدید جدی برای پیدایش اقتصاد سیاسی و خطر گسست اجتماعی منجر شده است. علاوه بر این، اختلاف دستمزد بین کارمندان دون پایه و مدیران ارشد به حدی گسترده شده است که باعث نارضایتی و خشم آشکار بین کارگران و متخصصان در سراسر جهان می شود.
در همین رابطه ناریانا مورتی چهره ی تاثیر گذار کارآفرینی در بخش فناوری اطلاعات هند اشاره داشت که برای کاهش شکاف دستمزد، سقف دستمزد نباید بیش از ۱۰ الی ۱۵ برابر کف دستمزد باشد. با این وجود باید توجه داشت که خود او قبلا این مسئله را نیز توجیه کرده بود که کارآفرینان به دلیل پذیرفتن ریسک و جذب سرمایه اولیه و استفاده از هوش و ذکاوت، همچنین تلاش و سخت کوشی برای جذب مشارکت اجتماعی، باید سهم بالاتری از سود داشته باشند. به علاوه از آنجا که کارآفرینان و سرمایه گذاران با سقوط شرکت ها بیشتر ضرر می کنند، طبیعی است که با موفقیت آنها نیز منفعت بیشتری نصیبشان شود.
رشد اقتصادی ، نابرابری درآمد و تناقض رونق جهانی
در ماه های اخیر، این بحث به دلیل انتشار بسیاری از آثار که نشان می دهد نابرابری درآمدی نشانه اقتصاد سالم و رو به رشد است؛ مورد توجه واقع شده است. زیرا تنها در هنگام رشد اقتصادی است که با اختلاف دستمزد و درآمد روبرو هستیم. با این حال، افرادی نیز وجود دارند که به پارادوکس شکوفایی جهانی اشاره می کنند که در آن به دلیل توزیع گسترده سودهای حاصل از رشد اقتصادی، ثروتمندان ثروتمندتر شده و افراد فقیر، فقیرتر می شوند. در میان این افراد می توان به طور خاص به نئو مارکسیست هایی همچون توماس پیکتی اقتصاد دان و نویسنده فرانسوی اشاره کرد که طرفدار باز توزیع عادلانه ثروت و درآمد بوده و تحقیقات گسترده ای را در این زمینه انجام داده اند.
علاوه بر این هنگامی که ما با رونق بازار سهام و سقوط درآمد های لایه های میانی و پایینی روبرو هستیم، واضح است که طرفداران این ایده که کارآفرینان سزاوار کسب سود بیشتری هستند؛ پاسخی به سوالات این دسته افراد ندارند. البته آنها حاضر به عقب نشینی نیستند و در عوض، آمارهایی را درباره چگونگی کاهش فقر جهانی به دلیل رشد اقتصادی بالاتر ارائه می کنند.
با این حال، این یک واقعیت است که رونق اقتصادی در چند دهه گذشته به خیلی از جوامع کمک کرده است. کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم همچون چین وهند نمونه های بارزی در اثبات این موضوع هستند. مطمئناً به ازای هر موفقیت، ناکامی های بی شماری وجود دارد و بنابراین استدلال ما این است که باید تلاش کنیم که با طراحی مناسب نسبت های ریسک به پاداش نا متقارن به جهت پرهیز از سوداگری و تلاش برای عادلانه تر کردن دستمزدها به افراد پایین دست کمک نماییم.
نیاز به طراحی یک سیستم سرمایه داری دلسوز و بخشنده
درآخر اینکه، کارآفرینان باید برای دستاوردهای خود خوشحال باشند و در عین حال نباید نردبانی را که به آنها امکان دستیابی به صعود داد را لگد بزنند. به عبارت دیگر ما معتقدیم که افراد موفق باید نسبت به افرادی که آرزو دارند تا روزی مثل آنها شوند؛ احساس مسئولیت و بخشندگی داشته باشند. به بیان ساده تر، ما باید به سمت رشد اقتصادی بیشتر حرکت کنیم، درعین حال این کار را به صورت دلسوزانه و با وجدان انجام دهیم، تا همه افراد از شانس عادلانه و برابر در کسب موفقیت برخوردار شوند.